بی ناموسا


l__o__v__e

_______

 یه دختر پسری با هم دوست بودن یه روز پسر به دختر میگه بیا خونمون دختر قبول میکنه و به مامانش میگه میرم استخر و میره خونه پسر. پسر بعد از انجام دادن کاراش با دختر به اون میگه اگه به مامانت گفتی میری استخر باید بری حموم دختر قبول میکنه میره حموم و پسر در رو روی دختر قفل میکنه و زنگ میزنه به دوستاش تا بیان وقتی دوستاش میان یکی یکی میرن داخل و کاراشونا با دختر انجام میدن نفر اخر که میره یه ساعت طول میکشه دوستاش درو باز میکنن و میرن داخل میبینن هم دختر هم پسر خودشون رو کشتن و پسر با خون روی اینه نوشته بود بی ناموسا خواهرم بود!!!



نوشته شده در شنبهبرچسب:,ساعت 13 توسط BOOOGHZ| |


Power By: LoxBlog.Com